پس از آغوش
قلب تا سیبک گردن به فراز آمده و
چشم از شدت باران به گداز آمده و
دست تا پای تمنا به نیاز آمده است.
دل پس از مدت هجر صنم یار نواز
بار دیگر به امید صله باز آمده است
ز پی اخذ جواز آمده است؛
تا بشوید غم دل، خستگی جان و تمام شب و روز سپری در سر غیر.
بهر غسلی درِ آن چشمه ی ناز آمده است!
و وضویی و خنک کردنِ روح...
طرب لحظه ی وصل و تَرِ آوای اذان،
دل به اقبال دلی، وقت نماز آمده است.
_________________________________________________________
& از نظرات، پیشنهادات و انتقادات درمورد شعر استقبال بعمل می آید!
این که خیلی خیلی عالی بود:) زیگما اف کارت درسته بابا:)))))
می دونی؟؟ "تا بشوید غم دل، خستگی جان و تمام شب و روز سپری در سر غیر. بهر غسلی درِ آن چشمه ی ناز آمده است!" اینجاش یوخوده خرابه! اوووم!نیمی دونم!ولی رو اینجاش یه کم کار کنی گمونم عالی شه! هوم؟
فهایم :) شعر ِ خیلی خوبه :دی من به پرشین بلاگ برای انتشار عکسام اکتفا کردم :دی
چارش فقط اینه که اشعار جدید رو زیاد بخونید. اون هم اشعار خوب و واژه هایی مثل به گداز آمدن، صنم و از این قبیل رو با معادل جدیدش جایگزین کنید. خیلی هم سخت نیست. البته باید زیاد بنویسید و به چندتا قانع نشید. مطمئنم اگر بخواید از پسش بر میاید. حتی اگر کنکوری باشید[چشمک][نیشخند]
آها! برای مسئله ی دیگری آمده بودم. خب اجازه بدهید چون مسئله ی مهمیست اینجا هم هی آدم می ترسد هزار و بیست و چهار کلمه مجازش تمام بشود جسارتا برای تان ایمیل بزنم. اگر اجازه نمی دهید ایمیلم را پاک کنید :-)
عالی بود:)
wow!
چقدر قشنگ لحظه ها و واژه هارو کنار هم چیده بودید[لبخند]
یکی دیگه از شعرام رو هم گذاشتم. خوشحال میشم نظرتون رو بدونم. [گل][لبخند]
fahime..!